وسواسی باید بداند که مطرود همه است و همه از او متنفّرند. خدا او را دوست ندارد، پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه وآله و‌سلّم» و ائمّه‌ی طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» از او بیزارند. خانواده‌اش از او متنفّرند. مردم هم او را دوست ندارند. حتی خودش هم خودش را دوست ندارد و از خودش منزجر است.

و اگر در مذمّت وسواسی فقط همین جمله را داشتیم در زشتی عمل وسواسی کفایت می‌کرد که دست از وسواس بردارد. وسواسی اگر جز گناه اسراف هیچ گناهی نداشته باشد، چه اسراف در آب، چه اسراف در کارهایش، چه اسراف در عمرش، در گفتن این جمله که خدا او را دوست ندارد کفایت می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید:

«إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین[1]»

همانا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.

البته باید وسواسی را بالاتر از مُسرف یعنی مُبذّر بدانیم. فرق بین اسراف و تبذیر آن است که انسان گاهی در مصرف نعمت‌های خداوند زیاده‌روی می‌کند. به این می‌گویند اسراف؛ مثل آن که زیاد بخورد، زیاد بپوشد، زندگی تجمّلی داشته باشد. امّا تبذیر آن است که نعمت‌های خداوند را هدر بدهد؛ مثل این که غذای خود را بریزد، لباس خود را پاره کند. هر دو حرام است، امّا قبح عمل مُبذّر بیش‌تر است. قرآن کریم در مورد مسرفین می‌فرماید:

«وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّار[2] »

و اسراف‌کاران همدمان آتشند.

«إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطین‏[3]»

تبذیر کنندگان برادران شیطان‌هایند.

نمی‌فرماید: از شیطان متابعت می‌کند، بلکه بالاتر از آن می‌فرماید: برادر شیطان است و بدبختی این جاست که وسواسی مسرف نیست، مُبذّر است. کسی که نیم ساعت برای یک غسل وقت می‌گذارد، این نیم ساعت مشغول عبادت نیست، مشغول تبذیر است. آب را هدر می‌دهد. این عمل حرام است. اگر در حمّام عمومی باشد، ضامن است. بالاتر از آن، عمرش را هدر داده است. عُمر از نظر اسلام خیلی مقدّس است. قرآن در باره‌ی کسانی که عمرشان را در دنیا هدر داده‌اند، می‌فرماید:

«وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ أَوَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیر[4]»

و آنان در دوزخ فریاد بر مى‏آورند: «پروردگارا، ما را بیرون بیاور، تا غیر از آن چه مى‏کردیم، کار شایسته کنیم.» [در پاسخ به آنان گفته می‌شود:] مگر شما را آن قدر عمر دراز ندادیم که هر کس که باید در آن عبرت گیرد، عبرت مى‏گرفت؛ و آیا براى شما هشدار دهنده نیامد؟ پس بچشید که براى ستمگران یاورى نیست.

اگر برای وسواسی جز همین آیه، آیه‌ای نداشتیم، بس بود که دست از این کارش بر دارد. آن کسانی که عمرشان را به هدر دادند و از آن استفاده نکردند و به بطالت و به توجّه به وسوسه‌های نفسشان گذراندند، این‌ها در جهنّم هر چه فریاد بکشند، کسی نیست که به فریادشان برسد و خداوند این افراد را با عنوان «ظالم» مورد خطاب قرار می‌دهد.

تکرار مدام نماز، طولانی کردن وضو و غسل و وسواس به خرج دادن در طهارت و نجاست، هدر دادن عمر است و همان طور که تبذیر در نعمات الهی گناهش بسیار بزرگ است، تبذیر در عمر هم گناهش بسیار عظیم است.

عمر انسان از ارزش فوق‌العاده والائی برخوردار است. در گذشته می‌گفتند: عُمر طلاست، امّا قطعاً اشتباه است؛ زیرا ارزش عمر از دنیا و آن چه در دنیاست، بالاتر است. شناخت ارزش عمر است که مخترعین بزرگ را به جامعه تحویل داده است. اهمیّت دادن به عمر است که علّامه‌ی مجلسی‌ها را پرورش داده است.

بنابراین به جوانان عزیز اکیداً توصیه می‌کنم که از جوانی خود استفاده کنید. در روز قیامت قبل از حساب و کتاب، یک بازپرسی هست و اگر کسی در این مرحله مردود شود، به جهنّمش می‌برند و دیگر نوبت به حساب و کتاب نمی‌رسد. پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه وآله و‌سلّم» موضوع این بازپرسی را این گونه بیان می‌فرماید:

«لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِیمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ کَسَبَهُ وَ فِیمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ[5]»

در روز قیامت، بنده قدم از قدم بر نمی‌دارد تا آن که از او در مورد چهار چیز سؤال شود: از عمرش که در چه راهی آن را به پایان برده، از جوانی‌اش که آن را صرف چه کرده، از مالش که آن را از کجا آورده و در کجا مصرف کرده و از دوستی ما اهل بیت.

از جوان سؤال می‌کنند: با این جوانی که می‌توانستی برای آباد کردن دنیا مصرف کنی، چه کردی؟ از پیرمرد می‌پرسند: هفتاد سال عمرت چه شد؟ خوردن، رفتن به بازار، رفتن به اداره، برگشتن، تماشای تلویزیون، خوابیدن و دوباره تکرار همین اعمال در روز بعد؟ در حالی که انسان می‌تواند به آن جا برسد که ملائکه بر او نازل شوند.

«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَه[6]»

به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند.

خانم مسلمان باید به آن جا برسد که مانند بانو مجتهده امین، تسبیح گُل و گیاه را بشنود. مرد مسلمان باید خود را به آن جا برساند که مانند مرحوم آخوند کاشی، در و دیوار و درخت همراه با او «لا اله الا الله» بگوید. این‌ها را شوخی نگیرید؛ ریشه‌ی قرآنی دارد. قرآن کریم خطاب به کوه‌ها و پرندگان می‌فرماید:

«یا جِبالُ أَوِّبی‏ مَعَهُ وَ الطَّیْر[7]»

اى کوه‏ها و اى پرندگان! با داوود هم‏آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید.

پی نوشت ها:

[1]. أنعام/141؛ أعراف/31

[2]. غافر/43

[3]. إسراء/27

[4[.فاطر/37

[5]. الأمالی، ص 39

[6]. فصّلت/30

[7]. سبأ/10

 

منبع : سایت آیت الله مظاهری