باید به این مطلب مهم توجّه کنیم که وسواسی، «خنّاسِ» خودش است و مشکل اصلی همین جاست. در میان شیاطین، شیطانی به نام «خنّاس» وجود دارد که کارش فریب دادن انسان به طور غیر مستقیم است؛ یعنی مستقیماً توصیه به گناه نمیکند. به عبارت سادهتر، زهر را درون کپسول میریزد و آن را به عنوان دارو به خورد انسان میدهد. مثلاً به نام تجدّد، به خانم میگوید: بیحجابی نوعی تمدّن است و حجاب، ارتجاع و تحجّر میباشد. و تو باید متمدّن باشی. این روش در مورد افراد وسواسی نیز صدق میکند؛ یعنی به نام دین، او را از دین بیرون میبرد.
امام صادق«سلاماللهعلیه» در روایتی میفرمایند:
«مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْمَلَکُ فَیُؤَیِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه»[1]»
هیچ مؤمنی نیست مگر آن که قلبش دارای دو گوش است: یک گوش که وسواس خنّاس در آن میدمد و گوش دیگر که فرشته در آن میدمد. پس خداوند، مؤمن را با آن فرشته یاری میکند و این معنای فرمودهی خداوند است: «و آنان را با روحی از جانب خویش یاریشان کرد.»
این خنّاس انسان را از بیرون، وسوسه میکند؛ مانند رفیق بد که آن هم خنّاس انسی است و انصافاً از هر شیطانی بدتر است. این مواد مخدّری که امروزه همه را بدبخت کرده است، معمولاً در اثر رفیق بد است.
خنّاس خارجی، گاهی انسی و گاهی جنّی است. امّا یک خنّاس بدتر از این خنّاس انسی و جنّی وجود دارد و آن خود انسان است که برای خودش شیطان میشود. یک مثالی در میان عوام مشهور است که میگویند: شیطان توی پوستش رفته است. این مثال مناسبی در مورد انسان وسواسی است که گویا شیطان در پوست او رفته و در وجود او جای گرفته است. خنّاس درونی به جای این که از بیرون به او بگوید: پاک نشد، خودش همان را به خود تلقین میکند. و این خیلی زشت است که کسی در بارهی دین خودش، خنّاس خود شود.
قرآن کریم در مورد این خنّاس خطاب خیلی تندی دارد. دو سورهی آخر قرآن به «معوّذتین» معروف است. سورهی اوّل سورهی فلق است که پروردگار عالم یک مرتبه به ما دستور پناه بردن به خدا داده است، امّا در موارد پناه جستن از خداوند چهار مطلب خیلی مهم بیان میفرماید:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَد»
به نام خداوند بخشندهی مهربان. بگو: «پناه مىبرم به پروردگار سپیدهی صبح، از شرّ تمام آن چه آفریده است؛ و از شرّ هر موجود شرور هنگامى که شبانه وارد مىشود؛ و از شرّ آنها که با افسون در گرهها مىدمند و هر تصمیمى را سست مىکنند؛ و از شرّ هر حسودى هنگامى که حسد مىورزد.
در این سوره یک مرتبه به خداوند پناه میبریم، امّا از چهار چیز خیلی مهم. امّا در سورهی ناس؛ سه مرتبه به خدا از یک چیز پناه میبریم. خداوند میفرماید: سه مرتبه پناه ببر از شرّ یک چیز و آن هم چیزی جز خنّاس نیست:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاس»
به نام خداوند بخشندهی مهربان. بگو: «پناه مىبرم به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به خدا و معبود مردم، از شرّ وسوسهگر پنهانکار، که در درون سینهی انسانها وسوسه مىکند، خواه از جنّ باشد یا از انسان.
گاهی آن خنّاس انسی یا جنّی، خود انسان است که وسوسهگر خود میشود و وسواسی این طور است؛ شیطان در پوستش رفته است و از راه عبادت او را بدبخت میکند. یک ساعت طول میکشد تا یک غسل انجام دهد، در آخر هم آن غسل را قابل قبول نمیداند و میگوید: نشد. این گونه رفتار او حرام است. یک غسل حداکثر باید پنج دقیقه طول بکشد. وضویی که باید در عرض نیم دقیقه یا یک دقیقه انجام شود، نیم ساعت به طول میانجامد. این شیوهای غلط است. هیچ اسلامی، هیچ مرجع تقلیدی نگفته است که ما باید این طور وضو بگیریم.
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی«ره» برای این که طریقهی صحیح وضو گرفتن را به دیگران یاد بدهد، گاهی در جلسه وضو میگرفت؛ یک قمقمهی آب همراه ایشان بود. آن را بر میداشت و یک مشت آب به صورت میزد، یک مشت به دست راست و یک مشت هم به دست چپ و مسح سر و پاها را انجام میداد و راه میافتاد برای نماز. مرجع تقلیدی که هشتاد سال در زمینهی اسلام کار کرده، این طور وضو میگیرد.
مابقی بزرگان و مراجع نیز این گونه عمل میکردند. گاهی دو سه روز باران میآمد. در اینصورت، وسواسی ها دیگر یقین پیدا میکردند که همهی عالم نجس شده است. استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی بروجردی«ره» با وجود گِلهای داخل کوی و برزن که به عبای ایشان میچسبید، مقیّد بودند با همان وضعیت نماز بخوانند.
یکی از اساتید بنده بسیار مرد بزرگی بود، امّا وسواسی بود. گاهی در جلساتی که با ایشان داشتم میفرمود: شما فقها باید یکی از این دو کار را انجام دهید: یا بگویید تمام عالم نجس است یا بگویید متنجّس چیزی را نجس نمیکند.
امّا آیت الله بروجردی«ره» مقیّد بودند با همان گِلها نماز بخوانند تا به دیگران بفهمانند در عباداتشان چگونه باشند.
همچنین حضرت امام خمینی«ره» مقیّد بودند با همان عبای گلی به مدرسهی فیضیه بیایند و نماز بخوانند. بزرگان دین – مراجع و غیر مراجع- چنین سیرهای داشتند. روش ما هم باید روش عرف متشرّعه مانند روش اهل علم و روش مراجع تقلید باشد، وگرنه، باید بدانیم که شیطان در پوستمان رفته است. وسواسی باید بداند که خودش، خنّاس خودش است و این دو سورهی معوذتین را باید مرتّب بخواند. به آیهی مربوط به وسوسه که رسید، بگوید: خدایا، من خودم خنّاس خودم هستم، تو به من رحم کن. البته تنها دعا فایده ندارد، همّت میخواهد. باید بی اعتنایی کند و آن چه را که خدا میخواهد و مراجع تقلید بیان کردهاند، انجام دهد، نه آن چه شیطان درونش میگوید.
پی نوشت ها:
[1]. الکافی، ج 2، ص 267
منبع : سایت آیت الله مظاهری