مهم‌تر از همه‌ی آنچه گفته شد این است که وسواسی باید اهل «مراقبه» باشد. علمای علم اخلاق در مورد قانون «مراقبه» بسیار پافشاری دارند. و این قانون مراقبه نه فقط برای وسواسی مفید است، که برای درمان همه‌ی صفات رذیله چاره‌ساز است. این قانون سه مرحله دارد.

در ابتدا باید با خود، مشارطه کند؛ یعنی هر روز صبح یکی از تعقیب‌های نمازش این باشد که با خود شرط کند که امروز از شیطان درونش متابعت نکند و به وسوسه‌های آن بی اعتنا باشد.

در مرحله‌ی بعد، در طول روز مراقب خود باشد که به شرطی که با خود کرده، وفادار بماند. از این رو به قانون، قانون «مراقبه» می‌گویند، زیرا باید مراقب خود باشد، آن زمانی که وسوسه به سراغ او می‌آید، عملاً بی‌اعتنا باشد. همان عملی را انجام دهد که مرجع تقلیدش می‌گوید، همان چیزی که متعارف مردم انجام می‌دهند، نه آن چیزی که شیطان درونش به او دستور می‌دهد. البته ممکن است در طول روز بر خلاف عهدش عمل کند، امّا توجّه داشته باشد که سریع توبه کند و ناامید نشود و از میدان به در نرود. بار دیگر مشارطه کند، مقداری خودش را ملامت کند که چرا چنین شد؟ و تصمیم بگیرد که دوباره آن اتّفاق نیفتد و باز تا شب مراقب خود باشد.

و در مرحله‌ی آخر، شب هنگام، وقت خواب با خودش محاسبه کند که زمین خورده است یا نه؟ وسوسه به سراغش آمده و او را زمین زده یا نه. اگر زمین نخورده است، جدّاً خدا را شاکر باشد. به سجده برود و با پروردگار عالم حرف بزند و از او تشکّر کند. ولی اگر دید در طول روز زمین خورده، توبه کند و نفسش را ملامت کند که چرا شکست خورده است. و بدانید که این محاسبه بسیار مؤثّر است. اسلام هم بسیار به آن سفارش کرده است. امام موسی کاظم«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند:

«لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْه[1]»

از ما نیست کسى که هر روز حساب خود را نکشد. اگر کار خوب کرده است، از خدا فزونى آن را خواهد و اگر کار بد کرده است، از خدا آمرزش آن را خواهد و به سوی خداوند رجوع کند.

و هر روز این مراحل را تکرار کند تا ـ ان شاء الله ـ به مرور زمان، این مشکل از ریشه درمان شود. به کسانی که دچار وسوسه‌ی فکری یا عملی هستند، توصیه می‌شود این درد را از خود دفع کنند. هرچند در ابتدا ممکن است خیلی اهمیّت نداشته باشد، ولی اگر به فکر چاره‌ نباشند، خواهند دید که مثل سرطان نابودشان می‌کند. این بیماری بسیار خطرناک است؛ دنیا و آخرت انسان را از بین می‌برد و از همه‌ی صفات رذیله بدتر است. صفات رذیله دشمنان بزرگی برای انسان هستند. فرد حسود، به قول عوام حاضر است به خاطر یک دستمال، قیصریّه را به آتش بکشد، امّا از همین حسد بدتر، وسوسه است. دنیا پرستی خیلی بد است. بعضی اوقات می‌رسد به آن جا که حاضر است دو ثلث جهان را نابود کند تا بر ثلث دیگر تسلّط یابد. حاضر است نسل حاضر را از میان بر دارد به این امید که بر نسل بعدی حکومت کند. امّا باید با کمال صراحت گفت: وسوسه از این صفت دنیاپرستی هم بدتر است؛ دنیای انسان را از بین می‌برد، چنانکه آخرت انسان را هم از بین می‌برد و باعث تنفّر دیگران از انسان می‌شود. شاید شما هم فراوان دیده باشید که اطرافیان وسواسی که تنفّر عجیبی از آن شخص دارند. بچه‌ی دو سه ساله از مادرش متنفّر است. پسری که باید بازوی پدرش باشد، آرزوی مرگ او را می‌کند. افراد جامعه مخصوصاً خویشان از او تنفّر دارند. کم کم دچار عزلت و گوشه‌نشینی می‌شود. وسواسی معمولاً افسرده و کسل است و به فرموده‌ی امام صادق«سلام‌الله‌علیه»:

«إِیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یَمْنَعَانِکَ مِنْ حَظِّکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه[2]»

از رنجورى و افسردگى بپرهیز؛ زیرا این دو تو را از دست یافتن به نصیبت از دنیا و آخرت، باز مى‏دارند.

معلوم است کسی که سه چهار ساعت مشغول یک نماز باشد، کم کم به جایی می‌رسد که دیگر نماز نمی‌خواند. شخصی به من می‌گفت: خانمی که لیسانس دارد و از نظر سواد دینی بسیار بالاست و قبلاً معلم قرآن بوده، حالا کارش به آن جا رسیده است که نماز نمی‌خواند! وقتی از او پرسیدیم: چرا نماز نمی‌خوانی؟ گفت: من نجسم و با نجاست نمی‌توان نماز خواند.

و همین خانم کارش به جایی رسیده که وقت غذا خوردن باید غذا را آب بکشد، بعد آن را بخورد؛ و این نوعی جنون است!

اگر این صفت رذیله‌ی این خانم را از حسادت و ریاست طلبی و خود پرستی بدتر بدانیم، اشتباه نکرده‌ایم. صفت رذیله هر چه باشد، خطرناک است. از این‌رو است که قرآن کریم بر تهذیب نفس پافشاری دارد. در سوره‌ی مبارکه‌ی «شمس» بعد از یازده مرتبه قسم خوردن ـ که در قرآن بی نظیر است ـ تأکید می‌فرماید:

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها[3]»

هر کس نفس خود را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد و و هر که آلوده‏اش ساخت، قطعاً درباخت.

رستگار کسی است که صفت رذیله‌ای بر وجود او حکم‌فرما نباشد. شقی، بدبخت و بی‌بهره در دنیا و آخرت کسی است که صفت رذیله بر دل او حکم‌فرما باشد. این فرموده‌ی قرآن است. بر طبق آیات قرآن کریم و روایات فراوانی از اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم»، خودسازی برای همه مخصوصاً جوانان امری لازم وضروری است و نباید کسی بگذارد که صفت رذیله‌ای در وجودش رخنه کند؛ زیرا مانع رستگاری انسان است. این مطلب در مورد تمام صفات رذیله صادق است، امّا بدتر از هر صفت رذیله‌ای، این حالت وسواسی‌گری است. بعضی اوقات انسان را آن چنان دچار بدبینی می‌کند که زندگی را به جهنّم تبدیل می‌کند. این‌ مطالب شوخی نیست؛ اتّفاقاتی است که در جامعه‌ی ما تکرار می‌شود. خانمی آمده بود و می‌گفت: شوهر من وضعش به جایی رسیده است که مثلاً در خانه نشسته‌ایم غذا می‌خوریم، ناگهان فریاد می‌کشد. می‌گویم چه شده؟ چه خبر است؟ می‌گوید: این مرد که در کوچه سرفه کرد، رفیق تو بوده است!!

یا مرد نیم ساعت دیر به خانه آمده است، خانمش شروع به متّهم کردن او می‌نماید.

خدا نکند انسان دچار چنین حالاتی شود. باید در جهت رفع این صفات رذیله تلاش کرد؛ پیر و جوان و زن و مرد هم نمی‌شناسد. «نمی‌شود» و «نمی‌توانم» گفتن هم حرام است. وگرنه وسواسی باید بداند که هم دنیایش جهنّم است و هم آخرتش، هر چند گمان می‌کند با این کارهایش راه به سوی بهشت می‌برد امّا باید بداند وسوسه‌گری کار شیطان است و مصداق این گفته‌ی امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» است که فرمودند:

«اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ‌ الْخَطَل[4]»

شیطان را پشتوانه‌ی خود گرفتند و او از آنان دام‌ها بافت، در سینه‏هاشان جاى گرفت و در کنارشان پرورش یافت. پس آن چه مى‏دیدند، شیطان به ایشان مى‏نمود، و آن چه مى‏گفتند سخن او بود. به راه خطاشان برد و زشت را در دیده‌ی آنان آراست.

و جدّاً این طور است؛ یعنی دید او دیگر دید شیطان است، گوشش گوش شیطان و زبانش سخن‌گوی شیطان. تخیّل‌ها عجیب کار می‌کند. یک آدم ترسو وقتی به قبرستان برود، می‌بیند که مرده از قبر بیرون آمده و با کفنش ایستاده و همین که فرار می‌کند، مرده هم به دنبال او می‌دود. و و اقعاً هم این صحنه‌ها را می‌بیند، امّا با چشم شیطان.

بنابراین اشخاص وسواسی اوّلاً باید بدانند که بیمار هستند و فکر علاج خود باشند و ثانیاً به مواردی که در خصوص علاج این بیماری خطرناک بیان شد، جدّاً عمل کنند تا خداوند متعال آنان را شفا عنایت فرماید.

پی نوشت ها:

[1]. الکافی، ج 2، ص 453

[2]. الکافی، ج 5، ص 85

[3]. شمس/9- 10

[4]. نهج البلاغه، خطبه‌ی 7، ص 53

 

منبع : سایت آیت الله مظاهری