نکتهی دیگری که باید وسواسی مراعات کند، انتخاب الگو است، البته الگویی که خود دچار این مشکل نباشد. مثلاً اگر زن وسواسی است، الگوی او شوهرش باشد. اگر شوهر گفت: پاک است، بگوید: پاک است و اگر او گفت: نجس است، بگوید: نجس است. اگر دختر وسواسی است، مادرش را الگوی خود قرار دهد و هر چه این الگو گفت، تسلیم باشد.
عرف مردم را الگوی خود قرار دهد. وسواسی باید مثل متعارف مردم باشد. هر کاری که آنان میکنند، او هم بکند. اگر کار وسواسی را یک مقدار ریشهیابی کنیم، به این جا میرسیم که از نظر وسواسی همه جز خودش نجس هستند، نماز همه جز نماز او باطل است، همه به جز او به جهنّم میروند. در حالی که وسواسی باید این طور فکر کند که عمل همه صحیح است و عمل او غلط. و اوست که باید از بقیه الگو بگیرد؛ چون وسواسی غیر متعارف است و باید متعارف شود.
در کنار نگاه به الگو، باید از یک نفر مسألهدان هم مسائل شرعی خود را بپرسد. آدم وسواسی حق ندارد از دو نفر مسأله بپرسد. حتّی حق ندارد رساله مطالعه کند؛ از دو نفر و سه نفر پرسیدن برای او حرام است. همین که در پرسیدن از این و آن هم وسوسه به خرج بدهد، باز کار را مشکل کرده است.
پس چه باید بکند؟ باید از یک نفر که مسألهدان است، بپرسد. در ضمن بگوید: من وسواسی ام، و اگر نگوید، طور دیگری برای او مسأله گفته میشود. مثل مریضی که نزد دکتر میرود، موظّف است پزشک را از حالات خود مطّلع کند. وسواسی هم باید وضعیت خود را برای فردی که از او مسأله میپرسد، بیان کند. بگوید: وسواسیام، غیر متعارفم. حالا اگر نمیتواند بگوید: وسواسیام، بگوید: من محتاطم و ادب به خرج بدهد. معمولاً وسواسیها زیر بار گفتن این جمله که: وسواسی هستیم، نمیروند. امّا، اگر کمی دلش درد بگیرد، به دکتر میگوید؛ هر چند، وسواس، خود و خانوادهاش را با مشکلات فراوانی مواجه ساخته است، باز هم حاضر نیست بگوید: من وسواسی هستم.
منبع : سایت آیت الله مظاهری