وسواسي باید به اين نکته نيز توجه داشته باشد، که وسواس یعنی خودکشي و آدم کشی. به راستي اگر کسي وسوسه‌ی فکری پیدا کند، تا سر حدّ جنون پيش مي‌رود. اگر کسی وسوسه‌ی عملی در عباداتش، در طهارتش يا در نجاستش پيدا کند، دیگر طعم زندگی را نمي‌چشد، مرگ تدریجی براي او حاصل مي‌شود و دنیا و آخرتش را از بین می‌برد. علاوه بر اين، زندگي اطرافيانش را هم با مرگ يکسان مي‌کند. و به تعبير قرآن، اگر کسی ديگري را بکشد، مثل آن است که جهاني را کشته باشد:

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعا[1]»

هر كس كسى را جز به قصاص قتل، يا به كيفر فسادى در زمين بكشد، چنان است كه گويى همه‌ي مردم را كشته باشد.

شايد شما نيز شاهد بوده‌ايد؛ بعضی اوقات وسواسی نه دنیا دارد، نه آخرت، نه خود زندگی دارد، نه برای کسی ديگر خوشی باقی می‌گذارد. در ظاهر زنده است، امّا در واقع مرده‌ی متحرّک است. مسبّب آن هم جز خودش کسي نيست. همانطور که خودکشی مثل آدم کشی عاقبتش جهنّم است، وسواسی هم اگر دست از رويه‌اش بر ندارد، عاقبتش همين است. وسواسی نبايد از کنار این آیات به سادگي عبور کند.

ببينيد شیطان از راه عبادت انسان را به کجا می‌کشاند. خدا نکند انسان آلت دست شیطان شود. گاهی او را به بی عفّتی و بی غیرتی مي‌کشاند و گاهی به وسواس. گاهی از راه گناه و گاهی از راه عبادت انسان را فريب مي‌دهد. هر دو کار شیطان است و عاقبت هر دو هم جز جهنّم نيست.

پی نوشت ها:

[1]. مائده/32

منبع : سایت آیت الله مظاهری